Friday, 29 August 2008

راه خیال


دشنام شبت شاخه گلبرگ وجودم
آنشب که دیشب بود یگبار تو رفتی
در شربت شبو در عهد دلم او
آن فقر کجا بود اینبار تو رفتی
هر رنگ بنفش است دیوار خیالم
من تشنه چشمت ای یار تو رفتی
هر وقت اگر آیم در خانه هجران
من غلغله جوی بسیار تو رفتی
گر ماهی شوم من غرقم به یادت
سیرم ز زنده گی خونبار تو رفتی
ای دهکده مرگ بگذار بیگریم
این اصل لجن زار زینبار تو رفتی
تو قاصد ناهید بشنو نوایم
من شاپره شمع گام گار تو رفتی
در صبح روم من در کوه امید ها
آن آمید من نیست هر بار تو رفتی
پرسیدم از این سنگ جویدم از ان سنگ
آهو که مرا دید شاهکار تو رفتی
سرگردان حیران دیوانه و عاشق
گویم تو کجائی زینگار تو رفتی

گیسو

No comments: